این سخن در آسمان باید نوشت:
با تو در دوزخ مداوم
بی تو هرگز در بهشت…
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای عشق کجاست دیده ی دیدن تو
در باور کیست حس فهمیدن تو
عمری طلبیدیم و نشد قسمت ما
یک لحظه مجال دست بوسیدن تو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *اگر
آمدن را
رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
آدم به جرم خوردن گندم
با حوا
شد رانده از بهشت
اما چه غم
حوا خودش بهشت است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *با نگاهی
هرس کن
علف های هرز دل تنگی م را
انگشتت را
امروز دلم سراغ تو رو گرفت
گفتم ببین گوشه آسمان ماه را
چه تنهاست
!! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *وقتی که خانه نیستم
کلید را دم پله اول
زیر همان گلدان سفالی همیشگی گذاشته ام
رویایت اگر آمد
پشت در نمی ماند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به سلام ها دل نمی بندم ، از خداحافظی ها غمگین نمی شوم
دیگر عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری و دوستی خورشید و ماه
. . . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *امشب بر شانه های دلم
* * * * * * * * * * * * * * * * *
مینویسمت
…”
تو ” را میان اصطحکاک مداد و کاغذگیر خواهم انداخت
شاید اینگونه بشود تو را
”
تجربه ” کرد…!!! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *اشکهای من از غصه نیست
فقط
…اما
…تو این را باور نکن
…غصه از اشکهای من میبارد
…!